وظایف منتظران حضرت مهدی علیه السلام
وظایف منتظران
خورشیدی که فروزنده تمام هستی و نور دهنده خورشید درخشان آسمان و معنا دهنده نور و روشنایی است آن زیبایی که تمام زیباییهای جهان به خاطر وجود او موجودند و اگر او نباشند در لحظهای درهم بپیچند و نسیت و نابود شوند. او که تمام ظلمها و ظلمتها را پایان میدهد. و حکومتهای زر و زور و تزویر را در هم میپیچد. بسیاری ادعا میکنیم که منتظر راستین اوییم. بسیاری هم برای فرج آن یار غایب دعا میکنند؛ ولی او پس از چندین قرن هنوز نیامده است!
فهرست مندرجات:
۱ – غیبت خورشید امامت
۲ – مفهوم انتظار
۳ – اهمیت انتظار فرج
۴ – تکرار تاریخ و تاخیر ظهور
۵ – فیوضات حضرت نسبت به ما
۵.۱ – نعمت وجود و هستی
۵.۲ – نعمت بقا در دنیا
۵.۳ – نعمت رزق و روزی
۵.۴ – هدایتهای معنوی و باطنی امام
۵.۵ – حفظ و نجات شیعیان
۶ – وظایف ما نسبت به حضرت
۶.۱ – وظایف فردی
۶.۱.۱ – معرفت امام
۶.۱.۲ – محبت به امام
۶.۱.۳ – اطاعت
۶.۲ – تاسی به صفات امام
۶.۲.۱ – تقوا
۶.۲.۲ – عبادت
۶.۲.۳ – سخت کوشی و جهاد
۶.۲.۴ – زهد
۶.۲.۵ – عدالت
۶.۲.۶ – سخاوت
۶.۲.۷ – موضع گیری در برابر بدعتها
۶.۲.۸ – نصیحت و خیرخواهی
۶.۲.۹ – صبر و بردباری
۶.۲.۱۰ – تولی و تبری
۶.۲.۱۱ – انتظار و یاد آن حضرت
۶.۳ – وظایف اجتماعی
۶.۳.۱ – وظایف مردمی
۶.۳.۲ – وظایف نهادهای حکومتی
۷ – اساسیترین وظیفه منتظران
۷.۱ – ضرورت تشکیل حکومت در عصر غیبت
۷.۲ – ضرورت و بداهت ولایت فقیه
۷.۳ – ولایت فقیه در زمان غیبت
۷.۴ – تولی امور مسلمین توسط فقیه
۷.۵ – حدود احکام سلطانیه
۸ – پانویس
۹ – منبع
۱ – غیبت خورشید امامت
چقدر زیباست خورشید هنگامی که در سینه آسمان پرتو افشانی میکند و نور امید و گرمای حیات و نشاط را به دلها میپاشد. صفا، صمیمیت و مهر را در جانها میدمد، ولی در این هنگام با همه لطف و عظمتش مورد بی مهری همگان قرار گرفته و کسی به آن توجه نمیکند. اما چقدر غم انگیز است غیبت خورشیدی که سالیان سال است که غایب شده و هیچ کس نمیداند کی ظهور میکند.
اشکال از کجاست؟ آیا از جانب خداست که فیض محض است! و یا از جانب خود امام؟ هرگز! هر چه اشکال هست در ماست و ادعای ما که انتظار واقعی نداریم و منتظر واقعی نیستیم. باید ببینیم انتظار واقعی چیست؟ که منتظر واقعی چه وظایفی را نسبت به مولا و سرور خود دارد.
۲ – مفهوم انتظار
انتظار یعنی چشم به راه بودن برای آمدن فرد غایب و یا توقع تحقق یک آرزو. وقتی عزیز ما غایب است و ما چشم به راه او؛ اینگونه نیست که بنشینیم و دست روی دست بگذاریم، بلکه باید برخیزیم و خود و خانه خود را برای استقبال از او آماده کنیم. هر قدر مهمان عزیزتر باشد، ما باید آمادگی بیشتری برای استقبال از او کسب کنیم و کارهای بیشتری انجام دهیم. و وقتی فرد منتظر، مصلح کل جهان حضرت حجت ابن الحسن امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) باشد، طبیعتا وظایف منتظران گسترده تر خواهد بود.
۳ – اهمیت انتظار فرج
از نظر عقلی درباره اهمیت و فضیلت انتظار فرج و ثواب منتظر و فضایل منتظران راستین حضرت بقیة الله الاعظم (عجّلاللهفرجهالشریف) روایات بسیاری وارد شده است. در بعضی از آنها، انتظار فرج از بزرگترین اعمال و عبادات شمرده شده است. «المنتظر لامرنا کالمتشحّط بدمه فی سبیل الله»[۱] و «افضل اعمال شیعتنا انتظار الفرج»[۲] امام رضا (علیهالسّلام) از پدرانش نقل میفرماید که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «افضل اعمال امت من، انتظار فرج خداوند عزوجل است». [۳] حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) میفرمایند: «منتظر فرج باشید و از رحمت خداوند ناامید نشوید به درستی که خوشایندترین اعمال نزد خداوند عزوجل، انتظار فرج است».[۴]
امام صادق (علیهالسّلام) میفرمایند: «اگر کسی از شما (شیعیان) بمیرد در حالی که منتظر امر فرج امام مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) باشد، همانند کسی است که در کنار قائم (عجّلاللهفرجهالشریف) و در خیمه اش بوده است» سپس اندکی درنگ کرد و فرمود:«نه بلکه مانند کسی است که در کنار حضرت جنگیده و شمشیر زده است». سپس فرمود: «نه به خدا قسم، بلکه مثل کسی است که در کنار رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به شهادت رسیده باشد.»[۵][۶] به گونهای از این فضیلتها اشاره دارد. با دقت در این روایت و روایات مشابه روشن میشود که در فرهنگ اهلبیت (علیهمالسّلام)، انتظار نه صرفاً یک حالت روانی، بلکه از مقولهی عمل شمرده شده است، پس اگر انتظار، یک عمل است، منتظر هم باید عامل باشد.
اما از نظر عقلی، نشاط و پویایی بشر در زندگی فردی و اجتماعی، مرهون نعمت امید و انتظار است و اگر امید و انتظار از انسان و جامعه رخت بربندد؛ ادامه زندگی برای بشر، بی روح، بی معنا و بی لذت خواهد بود. در اهمیت انتظار همین بس که دشمنان، آن را مانع تسلط خود بر مسلمانان برشمردهاند. مثلا “میشل فوکر” و “کلر بریر” در بحث مبارزه با تفکر مهدی یاوری ابتدا قیام امام حسین (علیهالسّلام) و بعد انتظار امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) را دو عامل مهم پایداری شیعه معرفی میکنند. در کنفرانس تل آویر نیز افرادی مثل “برنارد لوییس”، “مایکلام جی”، “جنشر”، “برونیرگ” و… بر این نکته تکیه فراوان داشتهاند.[۷]
۴ – تکرار تاریخ و تاخیر ظهور
اگر منتظران با وظایف خود آشنا نباشند و به آن عمل نکنند، تاریخ تکرار خواهد شد و همان گونه که در زمان امام حسین (علیه السّلام)، شیعیان فراوانی وجود داشتند، لیکن از میان آنها، تنها ۷۲ نفر به وظیفهی خود عمل کردند و لذا امام حسین (علیه السّلام) تنها ماند و آن چه نمیبایست اتفاق بیفتد، اتفاق افتاد، در زمان غیبت هم، چنانچه شیعیان به وظایف خود عمل نکنند، امام زمانشان تنها خواهد ماند و ظهورش به تاخیر خواهد افتاد.
۵ – فیوضات حضرت نسبت به ما
برای درک بهتر و عمیقتر وظایف خود نسبت به حضرت بقیة الله الاعظم (عجّلاللهفرجهالشریف) و انگیزه بیشتر برای انجام آنها باید فواید و فیوضات وجود آن حضرت را نسبت به خویش درک کنیم. حقوق آن بزرگوار بر ما بسیار، و الطاف و مراحمش بیرون از شمار است.
۵.۱ – نعمت وجود و هستی
خداوند به برکت وجود آن حضرت ما و هر موجودی را آفرید و اگر او نبود؛ خداوند هیچ کس و حتی زمین و افلاک را خلق نمیفرمود.[۸]
۵.۲ – نعمت بقا در دنیا
در احادیث بسیاری آمده است: «اگر حجت نبود، زمین اهل خود را فرو میبرد».[۹] [۱۰]
۵.۳ – نعمت رزق و روزی
در زیارت ارزشمند جامعه کبیره چنین میخوانیم: «(ای امامان بزرگوار) خداوند به سبب شما آغاز کرد و به سبب شما پایان میدهد و به سبب شما باران را فرو میفرستد و به شما آسمان را نگه داشته است از این که بر زمین فرو ریزد جز به اراده او».
۵.۴ – هدایتهای معنوی و باطنی امام
اساسیترین هدف امام، هدایت انسان هاست که غیبت ایشان هرگز این وظیفه مهم را ساقط نخواهد کرد. او با تاثیر بر قلب انسانهای لایق آنچه را لازم است در جوامع انسانی القا میکند.
۵.۵ – حفظ و نجات شیعیان
حفظ و نجات شیعیان از گرفتاریها و شر دشمنان؛ در توقیع حضرت که برای «شیخ مفید» صادر شده فرموده است: «انا غیر مهملین لمراعاتکم ولا ناسین لذکرکم ولولا ذلک لنزل بکم الاواء واصطلمکم الاعداء؛ ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نبردهایم که اگر جز این بود، دشواریها و مصیبتها بر شما فرود میآمد و دشمنان، شما را ریشهکن میکردند».[۱۱] پس از دانستن قطرهای از اقیانوس برکات و فیوضات وجود آن حضرت میفهمیم که قادر نیستیم حتی گوشهای از آنها را جبران و قدردانی و سپاسگذاری کنیم؛ ولی به هر حال عقل حکم میکند به اندازه توان خود در این راه بکوشیم.
۶ – وظایف ما نسبت به حضرت
در اینجا پارهای از وظایف شیعه در دوران غیبت را بر شمرده و به توضیح برخی از آنها میپردازیم؛ وظایف منتظران در دو مقولهی فردی و اجتماعی قابل بررسی است:
۶.۱ – وظایف فردی
۶.۱.۱ – معرفت امام
امام کاظم (علیه السّلام): «افضل العبادة بعد المعرفة انتظار الفرج». [۱۲] امام هشتم در معرفی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میفرماید: «یکون اولی الناس بالناس من انفسهم و اشفق علیهم من آبائهم و امّهاتهم». [۱۳]
تذکر: مشکل عمدهی جامعهی ما، بسط سطحی مهدویتگرایی است. باید اذعان داشت که مهدویت و انتظار، نه از حیث عقیدتی، نه از حیث اندیشه و تفکر، و نه از حیث سلوک و رفتار، عمق چندانی در بین مردم و خصوصاً جوانان ما ندارد و در همین راستا، ضررهای فراوانی متوجه نظام ما شده است. مهمترین ریشهی این مشکل، برخورد سنتی مردم با مهدویت و انتظار است، متاسفانه مردم ما عادت کردهاند، آنچه را که آسانتر است و برای تامین زندگی مادی و عادی آنان، سودمندتر به نظر میرسد، برگزینند و گرایش کمتری به مقولههای معرفتی و تعهدآور داشته باشند. مثلاً نیمهی شعبان را بهانهای برای طاق نصرت بستن و تزیین معابر و برگزاری جشنها قرار میدهند و مداحیها را بر سخنرانیها و دریافت پیامهای مهدویت و انتظار ترجیح میدهند.
(البته باید توجه داشت که بستن طاق نصرت و چراغانیها هر چه بیشتر و بهتر باید انجام شود، اما باید رفتار ما به گونهای باشد که علاوه بر استفاده از نور ظاهری آنها. از نور معرفت صاحب آنها بهرهمند گردیم.) اکثر مردم، زیارت جمکران و نماز صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را تنها ابزاری برای درخواست حوائج از آن بزرگوار میشمارند. و به جای آن که امام را برای امام بخواهند، امام را برای خود میخواهند. و از این که شناختی نسبت به مقام و مرام آن عزیز سفرکرده ندارند، کمبودی حس نمیکنند، گویا هیچ وظیفهای در ایام غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر عهدهی افراد گذاشته نشده است.
گر معرفت دهندت بفروش کیمیا را —– گر کیمیا دهندت، بیمعرفت گدایی
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة؛ هر کس بمیرد در حالی که امام زمان خویش را نمیشناسد به مرگ جاهلی مرده است».[۱۴][۱۵]
۶.۱.۲ – محبت به امام
محبت به او به طور خاص: در وجوب محبت به همه ائمه معصومین (علیهمالسّلام) و اینکه دوستی ایشان بخشی از ایمان و شرط قبولی اعمال است، تردیدی نیست؛ ولی در اهتمام به محبت مولایمان حضرت حجت (علیهالسّلام) تاکید بسیار بیشتری شده است. خداوند در شب معراج به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «ای محمد! او را دوست بدار که من او و محبت او را دوست دارم». [۱۶] «قل لا اسالکم علیه اجراً الاّ المودّة فی القربی».[۱۷] امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف): «فلیعمل کلّ امرء منکم بما یقرب به من محبّتنا».[۱۸]
برخی از جلوههای محبت از این قرارند: ـ یاد حضرت. ـ دعا برای سلامتی و ظهور حضرت. دعا برای این امر، علاوه بر تعجیل در فرج، برکات و نتایج زیادی دارد از جمله: گشایشی کار خود دعا کنندگان. حضرت ولی عصر (عجّلاللهفرجهالشریف) میفرماید:«اکثروا الدعاء به تعجیل الفرج فان ذلک فرجکم، برای تعجیل در فرج بسیار دعا کنید که این فرج شماست». [۱۹][۲۰][۲۱] «انّ الرضا (علیه السّلام) کان یامر بالدعاء لصاحب الامر».[۲۲] زیاد شدن نعمتها، دعای حضرت ولی عصر (عجّلاللهفرجهالشریف) در حق دعا کننده و شفاعت وی در قیامت. مصنف محترم کتاب مکیال المکارم نود فایده را برای دعای بر تعجیل فرج ذکر و شرح میفرماید.
ـ صدقه دادن برای سلامتی حضرت. ـ تقدیم خواست او بر خواست خود. منصور بزرج میگوید: به امام صادق (علیه السّلام) عرض کردم: ای آقای من، چه بسیار از شما یاد سلمان فارسی را میشنوم؟ فرمود: نگو سلمان فارسی، بگو سلمان محمدی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آیا میدانی چرا بسیار از او یاد میکنم؟ عرض کردم نه. فرمود: برای سه صفت: ۱. مقدم داشتن خواستهی امیرالمؤمنان (علیه السّلام) بر خواستهی خودش؛ ۲. دوست داشتن فقرا؛ ۳. دوست داشتن علم و علماء.[۲۳]
ـ تلاش در کسب رضایت او: اعمال و رفتار و گفتار منتظر بایستی بر وفق رضای محبوب باشد. منتظر باید ببیند، امام چه میپسندد، آیا از کار او راضی است یا نه؟ به قول امام راحل (رحمةاللهعلیه): توجه داشته باشید که در کارهایتان جوری نباشد که وقتی بر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عرضه شد، خدای نخواسته، آزرده بشوند و پیش ملائکة الله یک قدری سرافکنده بشوند که، اینها شیعههای من هستند. اینها دوستان من هستند و بر خلاف مقاصد خدا عمل کردند… باید ما و شما طوری رفتار کنیم که رضایت آن بزرگوار را که رضایت خداست، به دست بیاوریم.
ـ تجدید بیعت: «اللّهم اِنی… عهداً و عقداً و بیعة له فی عنقی». [۲۴] ـ اشتیاق: «عزیز علی ان اری الخلق و لا تری». [۲۵] ـ اظهار ناراحتی از فراق: «اللّهم انا نشکوا الیک فقد نبیّنا و غیبة ولیّنا».[۲۶] – دستگیری از ضعفاء و فقیران؛[۲۷] – صبر بر سختیهای دوران غیبت؛[۲۸] – انجام حج و طواف و زیارت شاهد مشرفه و انجام سایر عبادات به نیابت از آن حضرت. – شناختن علامتهای ظهور ایشان و تکذیب مدعیان مهدویت یا نیابت.
۶.۱.۳ – اطاعت
«و لو انّ اشیاعنا وفقّهم الله لطاعته، علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تاخّر عنهم الیمن بلقائنا».[۲۹] امام صادق (علیه السّلام): «هُم اطوع له من الاَمة لسیّدها».[۳۰]
۶.۲ – تاسی به صفات امام
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «طوبی لمن ادرک قائم اهل بیتی و هو یاتمّ به فی غیبتة قبل قیامه».[۳۱]
برخی از صفات حضرت که در آنها باید به ایشان تاسّی نمود عبارتنداز:
۶.۲.۱ – تقوا
امام رضا (علیه السّلام): «یکون…. اتقی الناس».[۳۲] امام صادق (علیه السّلام): «من سرّه ان یکون من اصحاب القائم فلینتظر و لیعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر».[۳۳]
پروای الهی در همه زمانها واجب و لازم است؛ ولی در دوران غیبت به خاطر شرایط خاص، اهمیت بیشتری دارد؛ چرا که عوامل فروانی دست به هم داده تا انسانها را به بیراهه کشانده گمراه سازند. امام صادق (علیهالسّلام) فرمودند: «همانا برای صاحب الامر غیبتی هست، پس بنده، تقوای الهی پیشه نماید و به دین او چنگ بزند»[۳۴]
امام عصر (عجّلاللهفرجهالشریف) نیز با توجه به ناگهانی بودن امر ظهور میفرماید: «پس هر یک از شما باید آنچه را که موجب دوستی ما میشود پیشه خود سازد و از هر آنچه موجب خشم و ناخشنودی ما میگردد دوری گزیند زیرا فرمان ما به یک باره و ناگهانی فرا میرسد».[۳۵]
۶.۲.۲ – عبادت
امام کاظم (علیه السّلام): «یعتاد مع سمرته صغرة من سهر اللّیل بابی من لیله یرعی النجوم ساجداً و راکعاً؛ مهدی (علیهالسّلام) بر اثر تهجد و شب زندهداری رنگش به زردی متمایل است، پدرم فدای کسی باد که شبها در حال سجده و رکوع است و طلوع و غروب ستارگان را مراعات میکند».[۳۶]
۶.۲.۳ – سخت کوشی و جهاد
امام رضا (علیه السّلام): «المجاهد المجتهد…».[۳۷]
۶.۲.۴ – زهد
امام صادق (علیه السّلام): «ما لباسه الاّ الغلیظ ولا طعامه الاّ الجشب».[۳۸] پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «لا یضع حجراً علی حجر».[۳۹]
۶.۲.۵ – عدالت
امام باقر (علیه السّلام): «یعدل فی خلق الرحمان، البرّ منهم و الفاجر».[۴۰]
۶.۲.۶ – سخاوت
امام صادق (علیه السّلام): «المهدیُّ سمح بالمال؛[۴۱] بخشندهای است که مال را به وفور میبخشد».
امام رضا (علیه السّلام): «یکون… اسخی الناس».[۴۲]
۶.۲.۷ – موضع گیری در برابر بدعتها
«لا یدع بدعة الاّ ازالها».[۴۳]
۶.۲.۸ – نصیحت و خیرخواهی
«الولیّ الناصح».[۴۴]
۶.۲.۹ – صبر و بردباری
«علیه… صبرُ ایّوب».[۴۵] امام صادق (علیه السّلام): «هلک المستعجلون و نجی المسلّمون».[۴۶]
۶.۲.۱۰ – تولی و تبری
دوستی با دوستان و دشمنی با دشمنان آن حضرت.
۶.۲.۱۱ – انتظار و یاد آن حضرت
امام صادق (علیهالسّلام) در این زمینه میفرمایند: «صبح و شام منتظر فرج باش».[۴۷][۴۸]
۶.۳ – وظایف اجتماعی
این وظایف در دو بخش قابل بررسی است: الف) وظایف مردمی ب) وظایف حاکمیت
۶.۳.۱ – وظایف مردمی
دفاع و حمایت از حرکتهایی که در جهت اهداف حضرت باشد مثل انقلاب اسلامی ایران. تکریم و بزرگداشت نام و یاد حضرت از راههای: ـ قرار دادن موقوفات. ـ برقراری مجالس بزرگداشت (جشنها، دعای ندبه و…) ـ شرکت در مجالس بزرگداشت.
۶.۳.۲ – وظایف نهادهای حکومتی
۱. بسط فرهنگ مهدویت، از طریق راهکارهای مناسب در: ـ جهان (مسلمین و غیر مسلمین). ـ ایران. ۲. تئوریزه کردن فرهنگ مهدویت: از آن جایی که امروزه تئوریهای مختلفی در مورد پایان تاریخ مطرح است و تنور بحث «جهانی شدن» داغ میباشد، بایستی حکومت جهانی امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) را با عنوان بهترین تئوری و کارآمدترین گزینه برای پایان تاریخ، به جهانیان معرفی کرد. ۳. ارائه الگوهای مناسب از حکومت دینی به جهانیان، تا این که در پرتو آن، جامعهی جهانی به حکومت مهدوی علاقهمند شده و مهیّای آن گردد.
۴. فراهم ساختن زمینههای مردمیبرای ظهور حضرت؛ یوطّئون للمهدی سلطانه. ۵. شناسایی اهداف حکومت جهانی (مانند: عدالت، بسط معنویت، امنیت، رفاه و…) و تلاش در به دست آوردن راهکارهای مناسب برای نزدیک شدن به آن اهداف. ۶. نیرو سازی.
کارگری منتظر واقعی است که به این نیت تلاش و کار میکند که جامعهای با پایههای قوی اقتصادی و در خور حکومت امام مهدی (علیهالسّلام) بسازد. معلم و استادی منتظر واقعی است که به این نیت درس بدهد که شاگردانی تربیت کند تا بازوان پرتوانی در حکومت جهانی باشند. دانش آموزی، منتظرواقعی است که درس بخواند تا در عصر ظهور بتواند باری از دوش حضرت بردارد. پدر و مادری منتظر واقعی است که فرزندان خود را به گونهای تربیت کند که در خدمت اهداف حضرت باشند. دانشجویی منتظر واقعی است که فراگرفتن تخصص خود را برای حکومت جهانی و تحمل مسئولیتی در آن جایگاه، قرار دهد. روحانیای منتظر واقعی است که در مواعظ خود، مردم را تشنه و مهیای برقراری حکومت جهانی نماید.
چنانچه مردم از اولین روزهای سیاه غیبت با حال تباه خود آشنا میشدند، عصر ظلمت این گونه طولانی نمیشد. همهی مردم، بالاخص کسانی که دارای وظیفه بیان این گونه مسائل بودهاند و از گفتن آن غفلت یا تغافل ورزیدهاند، باید سخت غمگین و شرمسار باشند. چرا ما به وظیفههای دوران غیبت عمل نمیکنیم؟ پاسخ این سئوال آن است که ما به عصر غیبت خو گرفتهایم و به تیرگیها و تاریکیها عادت نمودهایم. اعتیاد و خو گرفتن انسان به هر چیزی، مانند مسالهی فطرت و طبیعت، انسان را به سوی آن جذب میکند، به طوری که گویی اراده و اختیار را از او گرفته است. این قدرت را خدا به انسان داده تا با خو گرفتن به خوبیها بدون زحمت به سوی آنها جذب شوند و از بدیها کناره گیرند.
لذا امیرالمؤمنین (علیه السّلام) فرمود: «العادة طبع ثان». [۴۹] اعتیادهای اجتماعی، قدرتی بسیار بیشتر از اعتیادهای فردی دارند، یکی از عادتهای شوم اجتماعی، خو گرفتن به وضع موجود است. در حالی که اگر کسی بتواند عادتهای اشتباه را کنار زده و خود را به خصلتهای ارزندهی انسانی زینت دهد، به بهترین مقامات عالی دست مییابند. حضرت علی (علیه السّلام): «بغلبة العادات الوصول الی اشرف المقامات؛ [۵۰] ترک اعتیاد اجتماعی و رها شدن از قید و بند غفلت از ظهور حضرت، انسان را به برترین مقامات میرساند»، و در پرتو انتظار ظهور، نه تنها از قید و بند غفلت از آن حضرت رها میشود، بلکه غیبت برای او به منزلهی مشاهده، میشود.
امام سجاد (علیه السّلام) میفرماید: «یا ابا خالد! انّ اهل زمان غیبته، القائلون بامامته، المنتظرین لظهوره افضل اهل کلّ زمن. لان الله تعالی ذکره اعطاهم من العقول و الافهام و المعرفة ما صارت به الغیبة عندهم بمنزلة المشاهدة و جعلهم فی ذلک الزمان بمنزلة المجاهدین بین یدی رسول الله (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) بالسیف، اولئک المخلصون حقّاً و شیعتنا صدقاً و الدعاة الی دین الله سرّاً و جهراً». [۵۱] و قال (علیه السّلام): «انتظار الفرج من اعظم الفرج». [۵۲]
۷ – اساسیترین وظیفه منتظران
مجموعه وظایفی که در زمان غیبت بر عهده شیعیان است و برخی از آنها به اجمال از نظر گذشت، زمانی دست یافتنی است که شیعیان از تمرکز در رفتار فردی خارج و به امور اجتماعی نیز اهمیت داده و به لوازم و ضرورتهای حیات اجتماعی پایبند باشند.
۷.۱ – ضرورت تشکیل حکومت در عصر غیبت
امام خمینی درباره تکلیف مسلمانان در عصر غیبت و چگونگی اداره امور مسلمین در این دوره، در کتاب ولایت فقیه مینویسد: اکنون که شخص معینی از طرف خدای تبارکوتعالی برای احراز امر حکومت در دوره غیبت تعیین نشده است، تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمیخواهیم؟ اسلام فقط برای دویست سال بود؟ یا اینکه اسلام تکلیف را معین کرده است، ولی تکلیف حکومتی نداریم؟ معنای نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغور مسلمین از دست برود؛ و ما با بیحالی دست روی دست بگذاریم که هر کاری میخواهند بکنند. و ما اگر کارهای آنها را امضا نکنیم، رد نمیکنیم. آیا باید اینطور باشد؟ یا اینکه حکومت لازم است؛ و اگر خدا شخص معینی را برای حکومت در دوره غیبت تعیین نکرده است، لکن آن خاصیت حکومتی را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب (علیهالسّلام) موجود بود، برای بعد از غیبت هم قرار داده است. این خاصیت که عبارت از علم به قانون و عدالت باشد، در عده بیشماری از فقهای عصر ما موجود است. اگر با هم اجتماع کنند، میتوانند حکومت عدل عمومی در عالم تشکیل دهند.[۵۳]
۷.۲ – ضرورت و بداهت ولایت فقیه
«ولایت فقیه از موضوعاتی است که تصور آنها موجب تصدیق میشود، و چندان به برهان احتیاج ندارد؛ به این معنی که هر کس عقاید و احکام اسلام را حتی اجمالاً دریافته باشد چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور آورد، بیدرنگ تصدیق خواهد کرد، و آن را ضروری و بدیهی خواهد شناخت. اینکه امروز به ولایت فقیه چندان توجهی نمیشود و احتیاج به استدلال پیدا کرده، علتش اوضاع اجتماعی مسلمانان عموماً، و حوزههای علمیه خصوصاً، میباشد.»[۵۴]
۷.۳ – ولایت فقیه در زمان غیبت
فقیه جامعالشرایط در عصر غیبت حضرت ولیالله الاعظم (ارواحنافداه)، نه تنها بر ایتام و سفها و مجانین فاقد ولی قهری و وصی بلکه در جمیع صور بر جامعه اسلامی ولایت دارد، همانگونه که حضرت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و ائمه معصومین (علیهمالسّلام) ولایت داشتند.
امام خمینی برای جلوگیری از هرگونه غلو و افراطگرایی و برداشتها و خیالات ناروا، در کتاب ولایت فقیه مینویسند: «وقتی میگوییم ولایتی را که رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و ائمه (علیهالسّلام) داشتند، بعد از غیبت فقیه عادل دارد، برای هیچکس این توهّم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقام ائمه (علیهالسّلام) و رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. زیرا اینجا صحبت از مقام نیست، بلکه صحبت از وظیفه است. «ولایت» یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است؛ نه اینکه برای کسی شأن و مقام غیرعادی به وجود بیاورد و او را از حد انسان عادی بالاتر ببرد. بهعبارت دیگر، «ولایت» مورد بحث، یعنی حکومت و اجرا و اداره، بر خلاف تصوری که خیلی از افراد دارند، امتیاز نیست بلکه وظیفهای خطیر است. «ولایت فقیه» از امور اعتباری عقلایی است و واقعیتی جز جعل ندارد، مانند جعل (قرار دادن و تعیین) قیّم برای صغار. قیم ملت با قیم صغار از لحاظ وظیفه و موقعیت هیچ فرقی ندارد. مثل این است که امام (علیهالسّلام) کسی را برای حضانت، حکومت، یا منصبی از مناصب، تعیین کند. در این موارد معقول نیست که رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و امام با فقیه فرق داشته باشد.»[۵۵]
۷.۴ – تولی امور مسلمین توسط فقیه
گرچه فقیه همانگونه که سخن رفت در جمیع صور بر جامعه اسلامی ولایت دارد لیکن تولی امور و تشکیل حکومت امری است که به آرای اکثریت مسلمین بستگی دارد که در صدر اسلام از آن به بیعت با ولی مسلمین تعبیر میشده است. امام خمینی (قدسسره) در این خصوص که «در چه صورت فقیه جامعالشرایط بر جامعه اسلامی ولایت دارد.» در ۲۹ دی ۱۳۶۶ مطابق با ۲۸ جمادی الاول ۱۴۰۸ و به دنبال استفتاء نمایندگان خویش در دبیرخانه ائمه جمعه سراسر کشور، میفرماید: «بسمه تعالی ولایت در جمیع صور دارد. لکن تولی امور مسلمین و تشکیل حکومت بستگی دارد به آرای اکثریت مسلمین، که در قانون اساسی هم از آن یاد شده است، و در صدر اسلام تعبیر میشده به بیعت با ولیّ مسلمین. روح اللَّه الموسوی الخمینی.»[۵۶]
بنابراین ولایت فقیه جامع شرایط فینفسه منوط به آرای اکثریت نیست و بدون آرای اکثریت آنان، بلکه حتی با رأی آنان به عدم (رای منفی اکثریت)، شرعا ولایت برای او ثابت است لیکن تولی امور مسلمین و تشکیل حکومت بستگی به آرای اکثریت مسلمین دارد، حتی نسبت به بعضی مراتب مانند ولایت بر ایتام و مجانین و اوقاف بدون متولی و وصایایی که وصی ندارد، مشروط به اعلم بودن فقیه نیست.[۵۷] و اما در امر تقلید، در صورت امکان باید از اعلم پیروی کرد بنا بر احوط[۵۸] و همچنین در قاضی اعلمیت شرط است علی الاحوط نسبت به کسانی که در آن شهر یا شهرهای نزدیک آن، که بردن دعاوی به آنها موجب حرج نیست.[۵۹]
۷.۵ – حدود احکام سلطانیه
از نظر امام خمینی، حاکم به ما هو حاکم، در همه امور حق وضع مقررات در جهت حفظ مصالح و تامین منافع مردم و کشور را دارد. بر همین مطلب گواهی میدهد اینکه در پاسخ به استفتاء رئیس دیوان عالی کشور مبنی بر اینکه: «۱. حبس، نفی بلد، تعطیل محل کسب، منع از ادامه خدمت در ادارات دولتی، جریمه مالی و بهطورکلی هر تنبیهی که به نظر برسد موجب تنبه و خودداری از ارتکاب جرایم میگردد جایز است بهعنوان تعزیر تعیین شود، یا در تعزیرات به مجازاتهای منصوص باید اکتفا کرد؟» مرقوم فرموده است: «بسم هتعالی در تعزیرات شرعیه احتیاط آن است که به مجازاتهای منصوصه اکتفا شود، مگر آنکه جنبه عمومی داشته باشد. مثل احتکار و گرانفروشی که با مقررات حکومتی داخل در مساله دوم میباشد.»[۶۰]
و در پاسخ به اینکه «۲. برای اداره امور کشور، قوانینی در مجلس تصویب میشود، مانند قانون قاچاق، گمرکات و تخلفات رانندگی، قوانین شهرداری، و به طورکلی احکام سلطانیه، و برای اینکه مردم به این قوانین عمل کنند برای متخلفین مجازاتهایی در قانون تعیین میکنند. آیا این مجازاتها از باب تعزیر شرعی است و احکام شرعی تعزیرات از نظر کم و کیف بر اینها بار است یا قسم دیگر است و از تعزیرات جدا هستند، و اگر موجب خلاف شرع نباشد باید به آنها عمل کرد؟» میفرمایند: «بسمه تعالی در احکام سلطانیه که خارج است از تعزیرات شرعیه، در حکم اوّلی است، متخلفین را به مجازاتهای بازدارنده به امر حاکم یا وکیل او میتوانند مجازات کنند.»[۶۱]
۸ – پانویس
۱. ↑ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۶۴۵.
۲. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۱، ص۱۵۶.
۳. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۲۲، ح ۲.
۴. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۲۳.
۵. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۲۶، ح ۱۸.
۶. ↑ برقی،احمدبن محمد، محاسن برقی، ج۱، ص۱۷۴.
۷. ↑ رضوانی، علی اصغر، موعود شناسی و پاسخ به شبهات، ص۹۸.
۸. ↑ موسوی اصفهانی، سید محمدتقی، مکیال المکارم، ترجمه مهدی حائری قزوینی، ج۱، ص۸۹.
۹. ↑ امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص۱۵۵.
۱۰. ↑ قنذوری، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ج۳، ص۳۶۰.
۱۱. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۳، ص۱۷۵.
۱۲. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۸، ص۳۲۶.
۱۳. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۱۷.
۱۴. ↑ موسوی اصفهانی، سید محمدتقی، مکیال المکارم، ترجمه مهدی حائری قزوینی، ج۱، ص۶۳.
۱۵. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۳۷۷.
۱۶. ↑ موسوی اصفهانی، سید محمدتقی، مکیال المکارم، ترجمه مهدی حائری قزوینی، ج۱، ص۲۱۹.
۱۷. ↑ شوری/سوره۴۲، آیه۲۳.
۱۸. ↑ طبرسی، احمد بن علی، احتجاج، ج۲، ص۳۲۳.
۱۹. ↑ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه من معرفه الائمه، ج۳، ص۳۴۰.
۲۰. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۲، ص۹۲، ح ۷.
۲۱. ↑ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۴۸۵.
۲۲. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۵، ص۳۳۰.
۲۳. ↑ موسوی اصفهانی، سید محمدتقی، مکیال المکارم، ج۲، ص۴۵۰.
۲۴. ↑ دعای عهد، مفاتیح الجنان.
۲۵. ↑ دعای ندبه، مفاتیح الجنان.
۲۶. ↑ دعای افتتاح، مفاتیح الجنان.
۲۷. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۲۳.
۲۸. ↑ صدوق، محمدبن علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۳۱۷، ح۳.
۲۹. ↑ طبرسی، احمد بن علی، احتجاج، ج۲، ص۳۲۵.
۳۰. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۲، ص۳۰۸.
۳۱. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۱، ص۷۲.
۳۲. ↑ یزدی حائری، علی، الزام الناصب، ج۱، ص۳۰.
۳۳. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۴۰.
۳۴. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ص۳۳۶، ح۱.
۳۵. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۳، ص۱۷۶.
۳۶. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۸۶، ص۸۱.
۳۷. ↑ حلّی، سید ابن طاووس، جمال الاسبوع، ص۵۱۳.
۳۸. ↑ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص۲۳۳.
۳۹. ↑ ابن طاوس، سيد علي بن موسي، الملاحم و الفتن، ص۱۰۸.
۴۰. ↑ صافی، لطف الله، منتخب الاثر، ج۲، ص۳۳۶.
۴۱. ↑ ابن طاوس، سيد علي بن موسي، الملاحم و فتن، ص۱۳۷.
۴۲. ↑ یزدی حائری، علی، الزام الناصب، ص۳۰.
۴۳. ↑ یزدی حائری، علی، الزام الناصب، ج۲، ص۲۳۳.
۴۴. ↑ زیارت حضرت صاحر الامر (عجلاللهتعالیفرجهالشریف، مفاتیح الجنان.
۴۵. ↑ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۵۰.
۴۶. ↑ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص۲۸۴.
۴۷. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ص۳۳۳، ح۱.
۴۸. ↑ نعمانی، محمدبن ابراهیم بن جعفر، الغیبة، ص۱۶۲، ح۲.
۴۹. ↑ تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم و درر الکلم، ج۱، ص۴۳.
۵۰. ↑ تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم و درر الکلم، ج۱، ص۳۰۲.
۵۱. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۲۲.
۵۲. ↑ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۳۲۰.
۵۳. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۲۱، ولایت فقیه حکومت اسلامی، ص۵۰.
۵۴. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۲۱، ولایت فقیه حکومت اسلامی، ص۳.
۵۵. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۲۱، ولایت فقیه حکومت اسلامی، ص۵۱.
۵۶. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۴۱، استفتائات امام خمینی ج۱۰، ص۷۷۱، سؤال ۱۲۸۲۸.
۵۷. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۲۴، العروة الوثقی مع تعالیق الامام الخمینی، ج۱، ص۱۶، الاجتهاد و التقلید، مسالة ۶۸.
۵۸. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۴، المقدمة، مسالة ۵.
۵۹. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۴۳۵، کتاب القضاء، القول فی صفات القاضی و ما یناسب ذلک، مسالة ۱.
۶۰. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۴۱، استفتائات امام خمینی، ج۱۰، ص۷۳-۷۴، سؤال ۱۱۴۰۰.
۶۱. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۴۱، استفتائات امام خمینی، ج۱۰، ص۷۳-۷۴، سؤال ۱۱۴۰۰.